من متولد 1309 هستم از سال 1327 مشغول کار فيلم بودم و اولين فيلم منبا نام ولگرد فيلم برداري که با موفقيت رو به رو شد و آن موقع کهميدان سينما خالي بود و اين فيلم ها هم ريخت و قواره ايراني داشت،مورد توجه قرار گرفت و معروفيتي براي بنده کسب کرد و هميشه همنسبت به مردم حق شناس بوده ام به خاطر اين همه محبتي که به من دارند وخدا را شکر اين محبت و دوستي تا الان هم ادامه دارد و مردم به مناحترام مي گذارند و اين براي من گنجينه اي هست که از هرثروتي بالاتر است. و اميدوارم شايسته اين جايگاهم باشم.
ناصر ملك مطيعي فارغالتحصيل رشته تربيت بدني دانش سراي عالي تهران استو قبل از آنكه به سينما بيايد معلم ورزش دبيرستانهاي تهران بود، ووقتي به سينما آمد و محبوبيت كسب كرد به فعاليت در تئاتر (1335) ودوبله فيلم (1338) پرداخت. فعاليتش در سينما با بازي در صحنهكوتاهي از فيلم «واريته بهار» (پرويز خطيبي، 1328) آغاز شد. بازيملك مطيعي در دومين فيلمش («شكارخانگي»، «علي دريابيگي»،1330) فقط در اين حد بود كه در صحنه يك ميهماني به اداي اين جملهكوتاه اكتفا كند. اما بازي ملك مطيعي در «ولگرد» (مهدي رييسفيروز، 1331) او را به اوج محبوبيت رساند و براي بازي در آن نخستيندستمزد فعاليت حرفهاي خود را گرفت. با موفقيت «ولگرد»بلافاصله در فيلمهاي «گرداب» (حسن خردمند، 1332)، كه نخستين فيلمرنگي سينماي ايران بود، و سپس غفلت (علي كسمايي، 1332) بازيكرد. ملك مطيعي، كه پس از غفلت از «پارس فيلم» به «ديانافيلم» رفته بود تا در ازاي بازي در سال دو فيلم ماهانه هزار توماندستمزد دريافت كند، پس از ايفاي نقش در «چهارراه حوادث»(ساموئل خاچيكيان، 1333)، كه متفاوت از ساير نقشهاي او بود، بهخدمت نظام احضار شد، و پس از بازگشت در فيلم «اتهام»(شاپور ياسم، 1335) بازي كرد. ملكمطيعي در فاصله سالهاي(40-1336) در فيلمهاي «بازگشت به زندگي» (عطاالله زاهد،1336)، «عروس فراري» (اسماعيل كوشان، 1337)، «طلسم شكسته» (سيامكياسمي، 1337)، «دشمن زن» (پرويز خطيبي، 1337)، «دو قلوها» (سيامكياسمي، 1338)، «اول هيكل» (سيامك ياسمي، 1339)، عمو نوروز (سيامكياسمي، 1340)، آرامش قبل از طوفان (خسرو پرويزي، 1340)، عسل تلخ(حسين مدني، 1340)، سايه سرنوشت (اسماعيل كوشان، 1340) و آس وپاس (سيامك ياسمي، 1340) بازي كرد، و با حضور فردين به عنوان«جوان اول» فيلمها، به تدريج از محبوبيت او كاسته شد. ملكمطيعي از سال1341 با پويدن لباس جاهل ها و كلاه مخمليها، كه پيش از اوعباس مصدق و مجيد محسني به تن كرده بودند، در نقشهايي ظاهر شد كهفردين جز دو بار در فيلمهاي زنها فرشتهاند (اسماعيل پورسعيد،1342) و ايوب (فريدون ژورك، 1350) حاضر به پوشيدن آن لباسها وايفاي نقششان نشد. ملك مطيعي در فيلمهاي كلاه مخملي (اسماعيل كوشان،1341)، با معرفتها (حسين مدني، 1342)، مردها و جادهها ناصر ملك مطيعي،1342)ابرام در پاريس (اسماعيل كوشان، 1343)، سالار مردان (نظامفاطمي، 1347) و مردان روزگار (مازيار پرتو، 1348) با كت وشلوار مشكي، پيراهن سفيد و كفش چرمي نوك تيز، كلاه مخمليودستمال ابريشم يزدي و تسبيح شاه مقصود، اگرچه مصداق زندهاياز نمونه اجتماعي سنخ «جاهل» نبود، مجموعه احوالاتش، به ويژه حركاتدستهاا و بالا انداختن ابرو، با تكيه كلامها ونقلهايش عامهبيندگان را مجذوب خود كرد. اگر ملك مطيعي تا قبل از «قيصر»(مسعود كيميايي، 1348) و ايفاي نقش «دانش فرمان» همراه با پوشيدنلباس كلاه مخملي در نقشهاي مرد روستايي «عروس دهكده»، «تركمن» (آراسخان) افسر نيروي دريايي (پاسداران دريا)، شاه عباس كبير (حسينكرد)، رييس دزدها (هاشم خان) ، پزشك (فرار از حقيقت) و ماننداينها ظاهر ميشد، پس از موفقيت «قيصر»، كه نقش كوتاهي هم در آنداشت يك سر به ايفاي نقشهاي كلاه مخملي دعوت ميشد: «علي بي غم» (عباسكسايي، 1349)، رقاصه شهر (شاپور قريب، 1349)، «طوقي» (علي حاتمي،1349)، «مريد حق» (نظام فاطمي، 1349)، «سه قاب» (ذكريا هاشمي، 1350) و«كاكو» (شاپور قريب، 1350) شماري از اين فيلمها است. ملك مطيعيدر فيلمهاي بعدياش كوشيد از سنخجاهل فاصله بگيرد، اما تلاش اوهمواره توام با توفيق نبود. او در فيلم «بت» (ايرج قادري، 1355) بهنقش يك گروهبان ژاندارمري ظاهر شد. كارگردان فيلم نقل كردهاست: «مشكل ميشود با بازيگري جا افتاده طرف شد. من سعي ميكردمحركت ابرو را از ملك مطيعي بگيرم، ميديدم اين بار غبغبميگيرد. مواظب غبغبش بودم، دستش حركت اضافي ميكرد. خب تا چهاندازه ميتوان مواظب بود؟ اين است كه در بت ناصر هماني است كه بوده.
0
تغییر ارتباط زناشویی پس از تولد فرزند تا چه حد طبیعی است؟