ابراهيم حامدي ملقب به ابي ، متولد 29 خرداد ماه سال يكهزار و سيصد وبيست و هشت خورشيدي در خيابان فوزيه تهران است . وي مدتي درگروهِ كوچكSun Boysبه عنوان خواننده و نوزاندهي جاز فعاليتنمود . سپس در دوران جواني با شهرامو شهبال شب پره آشنا شدو به همراه آنها در گروهBlack cats تجربيات نويي را كسب نمود.حاصل همكاري دو خوانندهي جوان (ابي و شهرام) ترانه هاي بسياري بهزبانهاي مختلف دنيا بود ، كه از نامدارترين آنها مي توان به ترانهي«چلي پوم» اشاره نمود .بعد از حدود 4 سال ابي از گروهبلك كتز جدا شده و به تنهايي با سبك و سياق منحصر بفرد خويش كارخوانندگي را ادامه داد.




از اولين ترانه هاي ابي مي توان به ترانه هاي «عطش» ، «چراچرا» و «شب» اشاره نمود . ترانهي شب با اجراي بسيار بي نظير ابيو كلام اردلان سرفراز و آهنگ منصور ايران نژاد ، زمزمه هاي شهرتابي را ذره ذره تبديل به فريادي بلند نمود .
ابي براي فيلمهاي عطش ، هياهو ، کندو ، ذبيح ، قاصدک ، بت شکن ،گل هاي کاغذي ، شبِ زخمي ، خاکستري ، باغ بلور ، تُهمت ، بر فرازآسمانها و بوي گندم ، ترانه اجرا كرده است . وي همچنين درفيلم «بوي گندم» در زمينهي بازيگري فعاليت نموده است.
ابي در سالهاي قبل از انقلاب چهار آلبوم روانهي بازار كرد كه بهترتيب عبارتند از : تپش ، نازي ناز كن ، شب زده و كوه يخ .
وي در حدود دو سال پيش از انقلاب بخاطر اجراي يكسري كنسرت درامريكا از ايران خارج شده و بدليل شكل گرفتن انقلاب در همانجاماندگار شد.
ابي در اين سالهايِ تلخِ غربت آلبومهاي : خليج ، باتو ، ستارهي دنبالهدار ، غريبه ، معلم بد ، اتل متل ، ستاره هاي سربي ، عطرِتو ، تاجترانه ، طلوع كن و شب نيلوفري را روانه بازار نمود و هيچگاهمسئوليت خويش مبني بر احترام به هوش و گوش شنوندگان آثارهنري را از ياد نبرده و با انتخاب وسواسانهي كلام و آهنگ ، آثارماندگار و ارزشمند بسيار زيادي را به ثبت رسانيده است .
ابي از همسر اول خودفروغ سه دختر بنامهاي خاتون ( 27 ساله ، وكيل ) ،سايه ( ليسانس كامپيوتر )، و عسل ( دانشجوي موسيقي فيلم)بيادگار دارد .
همچنين فرزند پسر ابي
فرشيد (18 ساله) از لاله همسر دوم او مي باشد .
ابي هم اكنون در كنار همسرش (مهشيد ) به دور از فضاي مسموم لس آنجلسدر سوئد زندگي مي كند .
با آرزوي موفيقت روزافزون براي ابي عزيز و خانوادهي محترمش




ابي در طول سالهايي که در ايران بود با صدا و احساس پاکشسکانسهايي را خلق کرد که در سينماي ايران بي همتا شد ... سکانسهاييچون سکانس بهم ريختن هفتمين کاباره توسط جوان خلافکاري که نقششرا بهروز وثوقي بازي مي کرد در فيلم " کندو" ساخته فريدون گله وبا موسيقي زنده ياد واروژان و ترانه بي همتاي ايرج جنتي عطايي ، که ازنظر بسياري ، اين سکانس با صداي ابي و بازي بي نظير بهروز وثوقي وموسيقي متفاوت واروژان تبديل به يکي از سکانسهاي به ياد ماندني سينمايايران شد .

و يا سکانس آخر فيلم "
بوي گندم " که در آن سيامك که نقشش را فرزان دلجو بازي مي کند،چاقو خورده و سوار بر موتور به سمت فرودگاه و در پيپيوستن به دختر مورد علاقه اش است و در همين صحنه ترانهپيچک ، ساخته سياوش قميشي و با شعري زيبا از شرمين شجرهتوسط ابي خوانده مي شود که به راستي يک سکانس بي نظير است.

و يا در سکانس آخر فليم "
بر فراز آسمانها" ساخته زنده ياد محمد علي فردين، درصحنه اي که مادرپيري پسر گمشده اش را که اكنون خلباني موفق است , بازمي يابد و در همان حال تصاويري از پرواز هواپيماها و خاطراتگذشته مادر نمايش داده مي شود ... ابي در اين فيلم يکي از بينظيرترين اجرا هاي خود را بر روي ملودي بي همتاي زنده ياد واروژانانجام داده و لحظاتي بي تکرار را در سينماي ايران رقم زده است .

و همچنين سکانسهايي زيبا در ديگر فيلمهايي که ابي روي آنهاخوانده است
.

جالب است بدانيم که ابي بر روي فيلمهايي خوانده که بازيگرانبسيار مشهوري در آنها بازي كرده اند . از جمله بهروز وثوقي , زنده يادفردين ، سعيد راد ، ايرج قادري ، منوچهر وثوق ، زنده يادپرويز فني زاده و فرزان دلجو ... و از در هم آميختن هنراينبازيگران و صداي ابي لحظاتي زيبا و ماندگار در سينماي ايرانخلق شد
.

ابي يکبار نيز خود را در زمينه بازيگري آزمود ودر فيلمي که توسط"سازمان مبازه با مواد مخدر" و با کارگرداني مشترك امير مجاهد وفرزان دلجو به نام " بوي گندم " ساخته شد , ايفاي نقش کرد . دراين فيلم فرزان دلجو ، آيلين ويگن و شهرام شب پره نيز ايفاينقش مي کردند . ابي در اين فيلم نقش معتادي را بازي مي کند كه درپايان به همين دليل هم جان خود را از دست مي دهد
...

ابي در مورد بازيگري و علت عدم ادامه اين کار عليرغم نقش آفرينيبسيار حسي و حرفه اي مي گويد : " من اين يک فيلم را بازي کردم وتمام اين سالها به سختي پشيمان هستم . چون در کاري که حرفهام نبود و آشنايي با آن نداشتم دخالت کردم ، در سينمايي که مابازيگران بزرگي داشتيم بازي کردن من چيز جالبينبود
."

اوهمچنين در سالهاي آغازين غربت و با اصرار دوستان در ساختسريالي با عنوان "
خداحافظ تهران" همراه با فرزان دلجو ، شهرام شب پره و آيلين شرکتکرد كه به دليل پاره اي مشکلات اين مجموعه هيچگاهپخش نشد .

تاثير صداي ابي بر سينماي ايران محدود به سالهاي پيش از انقلابنمي شود ، زيرا پس از انقلاب نيز کارگردانان ،آهنگسازان و آوازخواناني با آرزوي بازسازي خاطرات گذشته ،موسيقي هايي بر روي يکسري از فيلمها قرار دادند که بسيار الهامگرفته از کارهاي پيش از انقلاب ابي و همكارانش بود... نمونهبرداري هايي بسيار غير حرفه اي که در بعضي از آنها به غير از شبيهسازي صدا حتي از نام فيلمها و ترانه هايي که ابي روي آنها اجرا کردهبود نيز براي جلب مشتري سوء استفاده شد ... مانند فيلم "
عطش" يا " خاکستري " و چند نمونه ديگر... به هر صورت نميتوان نقش ابي را در سينماي ايران ناديده گرفت

بزرگترها ميگويند كاش وقتي ما هم بچه بوديم عموپورنگ داشتيم. چرا اين جمله را ميگويند؟ همه دراين جمله متفقالقولاند. شايد اينها...
تنفر از رباتهاي مجرينگار و کارتونهاي بيروح اينزمانه
كارتونهاي قديم را با دست ميكشيدند. الان رايانه اين كار را ميكند.دست روح دارد. اين روح به كارتون منتقل ميشود، اما يك ماشين كه روحندارد...

داريوش در ?? بهمن ???? (? فوريه ????) در تهران به دنيا آمد.پدرش, محمود اقبالي, از ملاکان آذربايجان بود. او دوران کودکيخود را در شهر ميانه, زادگاه پدر و ماردش, گذراند, درهمان دوران کودکي تنها خواهرش را, گيتي, که ? سال بيش نداشت, ازدست داد و اين حادثه موجب تيرگي هايي در رابطه پدر و مادرششد.
اولين بار صحنه را در ? سالگي, در مدرسه شهر آرا, به مناسبت جشنيتجربه کرد, بعد ها با خواندن ترانه براي دوستان و نزديکانش با تاييدهاو تشويق هاي صادقانه مواجه شد تا بعدها با اجراي چند ترانه درجشن هاي خانوادگي حتي از گروهي از افراد ناشناس و غيروابسته, در عرصه هنر خوانندگي, مورد تاييد قرار گرفت تاداريوش بيش از پيش روي به خوانندگي آورد.
سال ها بعد داريوش براي اولين بار از طريق فرستنده تلويزيون آموزشي آنزمان, به همگان معرفي شد تا دريچه اي تازه به درون يک دنيايرويايي و پر جازبه به روي وي گشاده شود.




بعد ها فرست هاي جديدي براي عرص وجود در يک زمينه ي وسيعتر فراهمگرديد. برنامه پرطرفدار زنگوله ها که در رديف محبوبترين برناه هاي تلوزيوني در آن زمان محسوب ميگرديد, به دليلعلاقه و توجه بيش از حد نسل جوان, زمينه ي مساعدي براي هنرنماييگروهي از خوانان مستعد و علاقه مند به کارهاي هنري در رشته يموزيک فراهم آورده بود.
داريوش به اتفاق کيوان و مرحوم افشين مقدم, در سال ????, گروه سهنفري خوانندگان جوان را متداول کردند. موفقيت اين گروه بهحدي رسيده بود که حتي براي اجراي برنامه در کاباره ها از آنان دعوت بهعمل مي آمد و بدينگونه پس از پخش صدا و تصوير آنان درراديو و تلويزيون, بخصوص برنامه ي ?/? , گام تازه اي بريپيوستن به گروه خوانندگان حرفه اي, پيشگماشتند. و اين در موقعيتي بود که داريوش اسم و رسمي به عنوان يکخواننده تازه نفس بدست آورده بود.

بهانه هاي استقلال طلبي و فعاليت فردي و تمايل به کسب عنوان و اشتهاربه عنوان يک خواننده ي منفرد, دلايل جدايي از گروه سه نفره بهدنبال داشت.( لازم به ذکر است که کيوان و افشين همواره به عنوانگروه ? نفره به فعاليت خود ادامه دادند.)

پس از جدايي از گروه ? نفره که به سبک ?/? مي خوانندند,داريوش شروع به خواندن ترانه هاي ملايم تر کرد, که در اين ميان ترانهي به من نگو دوست دارم متولد شد و به شکلي بي سابقه و دور ازميزان تصور و انتظار, ميان مردم گل کرد و پس از آن داريوشبه عنوان يک خوانده ي جوان, موفق به کسب هويت شد!

ترانه هاي بعدي داريوش تماما به سبکي کاملا غمگين و گاهياعتراض آميز درآمد, و پي آمدهاي نا گواري را از جمله زندانيشدن وي به دليل خواندن ترانه هاي سياسي به دنبال داشت.

داريوش بدون شک محبوب ترين خواننده ي مرد قبل از انقلاب بود, و اينمحبوبيت هم به اسيد و اسيد پاشي از سوي معشوقه وي کشيد. او باوجود محبوبيتش آنطور که بايد و شايد در تلويزيون فعاليت نداشت, بهگفته خود او که اعتقاد داشت پخش مکرر ترانه ها از راديو وتلويزيون موجب اکراه ميشود. نکته ي جالب اينجاست که داريوش درهيچ يک از شوهاي خود به دوربين نگاه نميکند.

داريوش علاوه بر هنر خوانندگي اشتياق زيادي هم به بازيگريدر فيلم هاي سينمايي داشت. او در اوج مشهوريتش در دو فيلم ياران(????), ساخته محمد دلجو و اميرمجاهد با اجراي زيباي ترانه ي ياران باصداي زيباي فريدون فروغي براي اين فيلم، و فرياد زير آب (1356) بههمراه فرزانه تائيدي و شهره و به کارگرداني سيروس الوند ايفاينقش کرد, و در اين فيلم دو ترانه فرياد زير آب و اجازه را نيز بهعنوان موزيک متن اين فيلم, مورد اجرا قرار داد. داريوش ترانه يزندوني,که جزو ترانه هاي سياسي او به شمار ميآيد, را براي فيلمگذر اکبر و زهره را براي فيلم رهايي خواند.

داريوش تحصيلات راهنمايي را در مدرسه فارابي کرج گذراند . يکي ازمعلمانش که آذري زبان بود، برنامه هايي در سالن هاي ورزشي ترتيب ميداد که داريوش در آن سالن ها ايفاي نقش مي کرد مدتي بعد داريوش بهتهران آمد و در دبيرستان مدائن تحصيلاتش را ادامه داد، چندينگذشت که به خاطر انشاي خيلي صادقانه اش از مدرسه اخراج شد . بعداين موضوع به دبيرستان آزادگان نارمک رفت . داريوش 2 سال ازتحصيلاتش را در دبيرستان شاپور شهر سنندج گذراند و هنوز هميادگاري داريوش بر روي يکي از درخت هاي سنندج موجود است بعد ازاتمام درس، کارخوانندگي را به صورت حرفه اي آغاز کرد اولين ترانهاي داريوش که در 17 سالگي اجرا شد ترانه پيمان شکسته بود کهساخته خود داريوش و شعر زيباي علي گزرسه بود، درسال 1349 زمانيکهداريوش 19 ساله شد به طور رسمي کار خوانندگي را با ترانه هميشهجاويد به من نگو دوست دارم آغاز کرد مساله اي که هميشه داريوش رادر کنسرت هايش رنج مي داد، رفتار پليس ها و بادي گاردهايبرگزار کننده کنسرت ها با هوادارانش بود که اين بي مهري ها باعثشده بود تا عشق حاکم بر سالن هاي کنسرت داريوش کم رنگ شود .
داريوش توسط آقاي حسن خياط باشي راهي تلويزيون شد و با آقاي فرشيدرمزي که در آن زمان کارگردان تلويزيون بود شروع به همکاري کرد .از آنجايي که در آن زمان مملکت پارتي بازي بود، داريوش را بهخاطر يه سري مسائل از تلويزيون اخراج کردند، در آن موقع شايد تنها يکيدو آهنگ از داريوش پخش شده بود . بعد از آن با ايرج جنتيعطائي آشنا شد و با او به راهش ادامه داد . بعد از ايرج با هنرمندانيچون حسن شماعي زاده (آهنگساز چشم من، دستاي تو و ...)،بابک بيات (آهنگسازخونه ،بن بست و ...)، بابک افشار (آهنگساز آلبوم نفرين نامه ) و اردلان سرفراز کار خويش را ادامهداد . داريوش با کيوان و افشين گروه شش و هشت را تشکيل دادند،ترانه هاي (شيطنت، چه خوبه آدم هميشه و ياد اون روزهاي شاد)مربوط به اين گروه مي باشد .
داريوش در سال 1351 زماني که 22 ساله بود به خاطر خوندن ترانه هاي(بوي گندم، بن بست، جنگل، علي کنکوري و خونه) باعث برانگيخته شدن خشم نظام شاهنشاهي شد و به زندان قصر افتاد ساواکبراي مدتي بدجوري پاپيچش شد و در سن 23 سالگيدوباره به زندان اوين افتاد براي داريوش قابل قبول نبود که به خاطر يکسري آهنگ و ترانه بايد مورد باز پرسي قرار گيرد .داريوش به خاطر خوندن اين ترانه ها 2 سال و 2 ماه در زندان بود که 6ماه را در سلول انفرادي سپري کرد .
داريوش علت محبوبيت خود را چنين بيان ميکند : سعي کردم خودمباشم، صادق باشم، سعي کردم با مردم رو راست باشم، و اين همان رازي استکه مي تواند هرکس را در قلب هاي مردم جاي دهد .
پاشيدن اسيد روي داريوش هنرمند محبوب ايران : مدتي تيتر اصليروزنامه ها و مجلات شده بود داريوش در اين باره چنين ميگويد يادمه روي صحنه بودم و داشتم ترانه ي نفرين نامه رو ميخوندم که يک دفعه احساس کردم که صورتم گرم شده بعد که متوجه شدمديدم زني با يک ليوان آبجو خوري روي صورتم اسيد پاشيده خوشبختانهدر مجاورت با هوا خاصيت اسيد کم شده و آسيب جدي بر من وارد نشد، نميدونم اين عشق بود، نفرت بود، چي بود که اين زن رو مجبور به اينکار کرد .
در کارنامه هنري 36 ساله او بيش از 200 ترانه ثبت شده و ايفاي نقش در2 فيلم ياران و فرياد زير آب تجربه سينمايي او مي باشد . جهان عرب باسبک غني او آشناست، از اين رو جايزه افتخاري فستيوال ويديو کليپدر بحرين به او اهدا گرديد. داريوش در شب مراسم از صلح و آزادي وامنيت در کشورهاي منطقه، مخصوصاً وطنش، پيام داد با اين آرزو کهمستبدين و ديکتاتورها از تاريخ پند بگيرند.
سال 2000 سال رويش داريوش : داريوش کارش را ادامه داد تا اينکه از2000 گفت سال 2000 سالي که همه از همهمه هاي يکي شدن به من شدنروي مي آوردند . ترانه سال 2000 که در آن زمان براي مردم غير باور وهمه زير لب مي گفتند: داريوش از چه ميگويد...؟ ازسقوط، از فرار، از شکفتن فلز آري غير باور بود در زماني که اوج محبتبود از سال 2000 بگويي، آري به شب هاي پر از قصه رسيديم بهسال 2000 وقتي که سال ميلادي داشت ورق مي خورد، بودند کساني که ترانه2000 را زمزمه ميکردند آن لحظه بر داريوش چه گذشت ...؟ امابر خلاف تصور سال2000ميلادي براي داريوش شروعي دوباره بود، بهتربگويم تولدي دوباره داريوش در اين سال توانست از دست اعتياد خلاصشود، بيماري که چندين سال دامن گير او بود اعتياد بيماري کهامروزه دامن گير جامعه ما شده، در مورد اعتياد سخن گفتنزياد است از سال 2000 داريوش دامنه ي فعاليت خود را وسيع تر نموده وبه حمايت از هموطنان دردمندش، که از بيماري اعتياد رنج مي بردند،سازمان مرکز بهبودي ايرانيان را، همراه ياران ديگرش تأسيس نمو د.با پايه گذاري بنياد آينه و عضويت در سازمان عفو بين الملل،فعاليت هاي اجتماعي او گسترده تر گرديد . او در اين راستامي کوشد تا با پيام بهبودي و ارائه آگاهي،پيشگيريي و مبارزه با همه آسيب هاي اجتماعي، بخصوص بيمارياعتياد، فضايي سالم براي هموطنان در آتش نشسته سرزمينش بوجود آورد .اما هنر منداني چون اردلان سرفراز، ايرج جنتي عطائي، فريد زولاندو ... از داريوش گفته اند که شنيدن حرفهاي آنان خالي از لطف نيست.
داريوش از زبان اردلان سرفراز : در مورد داريوش من يک کتاب 35 سالهميدونم، ولي مختصر مي کنم حرفم را جداي کيفيت هاي تکنيکي صداي داريوشکه بايد اساتيد موسيقي در موردش سخن بگويند، در مورد داريوش فقطاين را مي توانم بگويم که داريوش صداي زخميه سرزمين ماست .داريوش صدايي بوده که در طول 35 سال پا به پا و همگامترانه ي متعهد و بيدار ايران قدم برداشته و به قول دوست شاعرم، آقايفرهاد شيواني (به صدايي مي خواهم برسم که گلويش ني خونين شکايتباشد) که داريوش آن صدايي است که به اعتقاد من و ديگر همکارانمکه نقشي در ترانه بيدار و ترانه متعهد و ترانه مولف دارند در سرزمينمن بار عاطفي اين ترانه ها را داريوش به بهترين وجه به دوش کشيده و بهمردمي که مخاطبين اصلي هر هنر متعهد هستند رسانده و به سعادت کارهايداريوش يک به يک اگر مرور کنيم در کنار ما پاي مردانهايستاده و اين از نظرکيفيت هاي يک صداي متعهد . در انتها مي خواستمبگويم که داريوش واقعيت ترانه راستين و متعهد و ترانه بيدارايران هست، از آغاز تا به امروز، ترانه ي ماندني يعني آيينه ي رو درروي اجتماع و سرزمين من، نشانگر تمام کمي و کاستيها .
داريوش از زبان فريد زولاند : من افتخار اين را دارم که در حدود 35سال است با داريوش کار مي کنم و در طي اين مدت بهترين کارهاي خود راکه البته با صداي داريوش و اشعار زخم دار آقايان اردلان سرفراز، ايرججنتي عطائي و شهيار قنبري مي باشد را ساخته ام . داريوش به نظر من کسيهست که اعتبار مو سيقي ماست، اعتبار ترانه هست، ترانه بيدار، داريوشکسي هست که با صداش حقيقت را به رخ مي کشد، درد او درد مردم هست و دردترانه سرا و آهنگساز را خوب مي داند و به صورت درست و به صورتيکه لازمه به مردم ارائه ميدهد . داريوش کسي هست که ترانه را از صورتگل و بلبل و از صورت کوچه و بازاري به صورت جدي و اجتماعيدر مي آورد و مسائل اجتماعي و سياسي را بيان مي کند و داريوش به نظرمن بهترين پيام دهنده ترانه است. و من خودم از نظر احساسي و کاريوقتي که براي داريوش کار مي کنم، صداي او، رفاقت او، صداقت او، دروجود و احساس من وجود داره و صداش در گوشم مي خونه و برايشآهنگي رو مي سازم که در وجود من به وسيله ي صداي او نواخته ميشود و اين را هم مي دونم که اين پيام به طور صحيح به دست مردم وگوش مردم مي رسه .
اما مسئله اي که همه را حيرت زده کرد درخشش داريوش در سينماست، داريوشبا بازي در دو فيلم فرياد زير آب و ياران توانست در دنيايهنرپيشگي نيز خود را محک بزند آن هم چه محکي...! درفيلم فرياد زير آب که شايد بتوانم بگويم بارها و بارها اين فيلمرا ديده ام ولي هر بار ديدن آن تازگي خاصي براي من داشته وتوانسته است ارتباط جديدتري با من برقرار کند نيازي به خلاصهگويي داستان فيلم نيست چون مي دانم براي يک بار هم که شده،اين فيلم ها را ديده ايد و مي توانم حدس بزنم که پرده بهپرده ي اين فيلم را حفظ هستيد. اما مسئله اي که به واقعيتگرايي فيلم کمک مي کند تطبيقي از دنياي امروزي و دنياي ليلي ومجنوني سناريو است که در اين فيلم دردهاي جامعه به کنار رفته و عشق بهميان مي آيد . داريوش علاوه بر ايفاي نقش در اين دو فيلم در بسياري ازفيلم ها با صداي خود توانسته است به فروش بيشتر آن فيلم کمک کند، کهباز هم هنر داريوش است که من و تو را به پاي گيشه بليطفروشي مي کشاند .
داريوش در طي فعاليت هنري خود, قبل از انقلاب, بيش از ??? ترانه دربيش از ?? صفحه و کاست مستقل خود به موسيقي ايران عرضه کرد, و حضورکاملا فعالي نيز بعد از انقلاب داشته, و همچنان به فعاليت خودادامه ميدهد. دور از انساف نيست که اشاره اي داشته باشيم به تلاشي کهداريوش براي جوانان ايراني مبتلا به اعتياد و کمک هاي مالي بهنيازمندان داشته و دارد.
دو اجري ترانه ي شبخون ? و ?
زندوني
ياور هميشه مومن
نفرين نامه
جشن دلتنگي
به خود رسيدن
از تو
شقايق
دو اجراي گل بارون زده ي من ? و ?
و خورشيد خانوم آفتاب کن
موسيقي داريوش يادآور اين اميد و نويد است که با پشتکار، عشق،ايمان، و با يک هدف والا ميتوان وطن را دوباره ساخت، اگر چهبا خشت جان خويش .

ميرزا يونس معروف به ميرزا كوچك فرزند ميرزا بزرگ، اهل رشت،در سال 1259 شمسي، ديده به جهان گشود. سال هاي نخست عمر را درمدرسه ي حاجي حسن واقع در صالح آباد رشت و مدرسه ي جامعه آن شهر بهآموختن مقدمات علوم ديني سپري كرد.
در سال 1286 شمسي، در گيلان به صفوف آزادي خواهان پيوست وبراي سركوبي محمدعلي شاه روانه ي تهران شد.


هم زمان با اوج گيري نهضت مشروطه در تهران، شماري از آزاديخواهان رشت كانوني به نام «مجلس اتّحاد» تشكيل دادند و افرادي بهعنوان فدايي گرد آوردند. ميرزا كوچك خان كه در آن دوران يكطلبه بود و افكار آزادي خواهانه داشت به مجلس اتحاد پيوست. درسال 1289 شمسي، در نبرد با نيروي طرفدار محمد علي شاه در تركمن صحراشركت داشت و در اين نبرد زخمي و چندي در بادكوبه در يك بيمارستانبستري گرديد. در سال 1294 شمسي، به جاي «مجلس اتّحاد» «هيأتاتّحاد اسلام» از يك گروه هفده نفري در رشت تشكيل گرديد.بيشتر افراد اين گروه روحاني بودند ميرزا كوچك خان عضومؤثّر آن بود. اين هيأت هدف خود را خدمت به اسلام و ايران اعلامكرد و به زودي ميرزا كوچك خان رهبري هيأت را بر عهده گرفت.پس از اشغال نواحي شمالي ايران از سوي روسيه ي تزاري، هيأتاتّحاد اسلام به مبارزه با ارتش تزار پرداخت و يك گروه مسلحبه عنوان فدايي تشكيل داد و روستاي كسما را در ناحيه ي فومن مركز كارخود قرار داد و در آن جا سازمان اداري و نظامي به وجود آورد. هيأتاتّحاد اسلام، پس از چندي به كميته ي اتّحاد اسلام تبديل شدو اعضاي آن به 27 نفر افزايش يافت و رهبري كميته را ميرزا به عهدهگرفت و تا پايان سال 1296 شمسي، بخش وسيعي از گيلان وقسمتي از مازندران، طارم، آستارا، طالش، كجور و تنكابن زير نفوذ كميتهدرآمد. اين كميته «نهضت جنگل» و «حزب جنگل» نيز ناميده شدهاست.
در فروردين 1297، فداييان نهضت جنگل، پس از چنددرگيري با نيروهاي انگليسي مواضع مهم راه رشت – منجيل را دراختيار خود گرفتند. در خرداد 1297، نيروي «كلنل پيچراخوف» افسر روسي كه قصد بازگشت از ايران را داشت با«ژنرالدانسترويل» انگليسي كه او نيز مي خواست از طريق انزلي به بادكوبهبرود هم پيمان شدند و نيروهاي روسي در منجيل با فداييان «كميته ياتحاد اسلام» به نبرد پرداختند، در حالي كه زره پوش ها وهواپيماهاي انگليس هم براي كمك به او به حركت درآمده بودند.«پيچراخوف» راه منجيل تا رشت و انزلي را گشود وپس از گشوده شدن اين راه، نيروهاي انگليسي در دو طرفراه مستقر شدند. در اين ميان نيروي «كميته ي اتحاد اسلام» رشت را تصرفكرد، امّا پس از ده روز نيروهاي انگليسي به كمك زرهپوش ها و هواپيماها رشت را تسخير نمودند. در 27 مرداد 1297،ميان نمايندگان كميته ي اتحاد اسلام با نمايندگانانگليس در رشت قراردادي امضا شد. امضاي اين قرارداد چناناختلاف نظر پديد آورد كه ميرزا كوچك خان به ناچارانحلال كميته ي اتحاد اسلام را اعلام داشت و كميته انقلابي گيلانرا تشكيل داد. شماري از سران كميته اتحاد اسلام كناره گيري كردندو شماري از افراد تندرو در كميته ي انقلابي گيلان عضويتيافتند.
براي از بين بردن نهضت جنگل، وثوق الدوله در بهمن 1297، به وسيلهي سيد محمد تدين پيام صلحي براي كوچك خان رهبر نهضت فرستادو از او خواست كه نيروي مسلح خود را در اختيار دولت قرار دهد، ميرزانپذيرفت. وثوق الدوله در 18 اسفند 1297، تيمور تاش را بااختيارات تام به استانداري گيلان فرستاد و در خرداد 1298، كلنل«استاروسلسكي» فرمانده ي نيروي قزاق با اختيارات تام، مأمور سركوبنهضت گيلان شد. در عمليات تسخير رشت توپخانه وهواپيماهاي نظامي انگليس هم شركت داشتند. پيش از حملهي «كلنل تكاچينكف» از تهران نامه ي تأمين براي ميزرا نوشتند، وليميرزا نپذيرفت و پس از درگيري هاي فراوان عده اي ازسران نهضت از جمله دكتر حشمت كه پزشك بود و به واسطه ي خدماتپزشكي محبوبيت زيادي در لاهيجان كسب كرده بود و در آن جا يكگروه چند صد نفري به نام «نظام ملي» گرد آورده بود،تسليم نيروي دولتي در رشت شد. نيروهاي دولتي تصميم گرفتند، او رابه واسطه ي نزديك بودن به ميرزا آزاد كرده تا او ميرزا را ترغيب بهتسليم كند و اگر موفق شد يا نشد خود را پس از ده روزمعرفي نمايد، امّا دكتر حشمت، پس از بازگشت به لاهيجاندچار ترديد شد و چون بازگشت او به تأخير افتاد، يكگردان مأمور دستگيري او شد. او با گردان دولتيدرگير و شماري از افراد «نظام ملي» كشته شدند و دكتر حشمتدستگير و در دادگاه نظامي در 4 ارديبهشت 1298، محكوم بهاعدام شد.
جنگلي ها در دوران تزارها قيام خود را آغاز و به مخالفت با آنانپرداختند، امّا در آغاز پيروزي انقلاب اكتبر، روابطجنگلي ها با روس ها حسنه شد. پس از چندي روس ها سياستخود را تغيير و از حمايت نهضت جنگل دست كشيده و سرانجام به آنخيانت كردند.
در 28 ارديبهشت 1299 شمسي، ارتش سرخ تحت عنوان سركوبي به اصطلاح ضدّانقلابيون وارد بنادر انزلي و غازيان شد. نهضت جنگل كه حضورنيروهاي بيگانه در خاك كشور برايش قابل تحمل نبود و حضور آنان رابه زيان استقلال ايران مي ديد، اسماعيل آقا جنگلي خواهرزاده يميرزا را به عنوان نماينده به ديدار فرمانده ي ارتش سرخ فرستاد. ويقبل از هر سخني سراغ ميرزا را گرفت و تمايل شديد خود را برايديدار با او اعلام كرد. بنابراين ميرزا در رأس هيأتي به انزلي رفت ودر آن جا با فرمانده ي ارتش سرخ ديدار و مذاكره كرد و نسبت بهچند موضوع توافق كلي حاصل شد.
پس از توافق جنگلي ها با روس ها، سران نهضت به رشت آمدند ودر اين شهر اعلام حكومت جمهوري كردند. آنان ضمن انتشار اعلاميه اي باعنوان «فرياد ملت مظلوم ايران از حلقوم فداييان جنگل» به مفاسددستگاه حاكمه ي ايران و جنايات انگليسي ها اشاره كردند. ودر پايان نظريات خود را به شرح ذيل اعلام داشتند:
1- جمعيت انقلاب سرخ ايران، اصول سلطنت را ملغي كرده، جمهوري را رسماً اعلام مينمايد.
2- حكومت موقت جمهوري، حفاظت جان و مال عموماهالي را به عهده مي گيرد.
3- هر نوع معاهده و قراردادي را كه قديماً وجديداً با هر دولتي منعقد شده است، لغو و باطل مي شناسد.
4- حكومت موقت جمهوري، همه ي اقوام بشر را يكي دانسته،تساوي حقوق درباره ي آنان قائل است و حفظ شعاير اسلامي را ازفرايض مي داند.پس از ورود ارتش سرخ به ايران، چند تن ازاعضاي حزب كمونيستي عدالت باكو نيز از روسيه وارد گيلان شدند.اين افراد در رشت دست به تشكيل حزبي به نام «عدالت» زدند و رفته رفته،ضمن برگزاري اجتماعات و سخنراني ها، عملاً موارد توافق شده ميانجنگلي ها و روس ها را زير پا گذاشتند و تبليغاتي راعليه ميرزا آغاز كردند. ميرزا در تير 1299، معترضانه رشت را ترك كرد واعلام كرد تا زماني كه حزب عدالت از كارهاي خلاف و حمله به اسلام وتبليغ كمونيسم دست بر ندارد به رشت باز نخواهد گشت. به دنبال اينحادثه اعضاي حزب عدالت كه بعضي از آنان همچون احسان الله خان وخالو قربان قبلاً از دوستان نزديك ميرزا بودند، درصدد بر آمدندكودتايي را انجام دهند كه طرح آن را قبلاًٌ ريخته بودند. نقشه يكودتا اين بود كه ميرزا يا بايد كشته شود و يا دستگير و از رهبريانقلاب كنار رود. ميرزا كه تا حدي از هدف اعضاي حزب و نقشه ي خائنانهي آنان مطلع شده بود، به جنگل رفت و در اين درگيري هابسياري از جنگلي ها دستگير يا كشته شدند.
پس از تسليم خالو قربان، نيروهاي دولتي وارد رشت شدند و چونمذاكرات صلح با جنگلي ها به نتيجه نرسيد، نيروهاي دولتي به تعقيبجنگلي ها پرداختند. برخي از نيروها متفرق، برخي تسليم وتعدادي نيز كشته شدند. با چنين وضع سخت و دردناكي ميرزا در سرمايشديد زمستان از همسرش خداحافظي كرد و در اعماق جنگل عقب نشست تابتواند نيروهاي پراكنده را در فرصت مناسب جمع آوري و سازماندهيكند. امّا در اثر سرما مرگ به سراغش مي آيد.

نام : افسانه نام خانوادگي: پاکرو وضعيت تاهل : مجرد

تاريخ تولد : ????/?/?? محل سکونت : تهران

نوع ماشين : ندارد معروفترين اثر : روياي خيس

سايت يا وبلاگ رسمي : ندارد تحصيلات دبيرستان :گرافيک(هنرستان)

تحصيلات دانشگاه : نقاشي (ليسانس) معرفي با فيلم : محکومينبهشت


اثار :

محکومين بهشت (????) پيدا و پنهان (????) رسم عاشقي (سريال????)

روياي خيس (????) محاکمه (????) در مسير زاينده رود(????)

کريستيانو رونالدو، زاده ? فوريه سال ????، فوتباليست پرتغالياست. او عضو تيم ملي فوتبال پرتغال و تيم باشگاهي رئالمادريد مي باشد…
پيشرفت ‏رونالدو در ?? سالگي به عضويت تيماسپورتينگ ليسبون درآمد. او آنقدر خوب بازي ميکرد ‏که درسال ???? و با ?? سال سن به تيم بزرگ سال اسپورتينگ رايافت. تابستان سال ???? –وقتي او تنها ?? سال داشت- براي اردويتابستاني با تيمش به آمريکا رفته بود؛ او ‏در بازي دوستانه بامنچستر خوب بازي کرد و فرگوسن را وادار کرد تا بگويد:«من اين پسر ‏را مي خواهم.» همان سال با حدود ?? ميليونپوند به باشگاه منچستر يونايتد پيوست.


او به خوبي ميدانست که کار با مربي بزرگي چون فرگوسنعاليترين عامل موفقيتش بوده ‏است. و همچنين به ياد دارد که وقتيسال اولش را در منچستر ميگذراند؛ يک مربي ‏سختگير وحامي بزرگ چون فرگوسن داشت.
رونالدو روز به روز رشد ميکرد و بزرگتر ميشد اما نميتوان نقشبازوبند کاپيتاني را ‏روي بازوي اين بازيکن در تيم مليپرتغال و در تجلي نبوغ اين بازيکن انکار کرد. بعد از ‏خداحافظيفيگو در جام جهاني فوتبال ????، لوييس فيليپه اسکولاريبازوبند کاپيتاني را به او ‏داد؛ و کريستيانو رونالدو عصر جديديرا با پيراهن تيم ملي کشورش آغاز کرد. او در ‏مسابقات مقدماتييورو ???? بازيهاي بسيار خوبي را از خود به نمايش گذاشت؛‏هرچند بازيها در مرحله نهايي آن رقابتها به چشم نيامدند.رسيدن بازوبند کاپيتاني به او ‏درست يک روز پس از تولد ?سالگي اش بود و اين اتفاق جالب در زندگي رونالدو به ‏شمارميرود.
کارلوس سيلوا –رئيس وقت فدراسيون فوتبال پرتغال- ? روز پيشاز مرگش ‏از اسکولاري خواسته بود که رونالدو را به عنوانکاپيتان معرف کند.
‏وارث ? طلايي
جورج بست اولين کسي بود که به شماره ? منچستر معنا داد.ديگر پشت پيراهن هر کسي ‏عدد ? ديده نميشد. جالب اينکهاو تنها کسي بود که قبل از رونالدو توپ طلايي را برده ‏بود.سايتپاتوق?? : بعد از بست نوبت رسيد به نامهاي بزرگديگري نظير: برايان رابسون، اريک کانتونا و ‏ديويد بکهام. وقتيفرگوسن بکهام را عملاً از الدترافورد اخراج کرد، شماره ? را بهکريستيانو ‏رونالدو، بازيکن نوجوان و تازه وارد تيمش داد. خيليها آنزمان فکر کردند فرگوسن با اين ‏کار ميخواهد بکهام را درالترافورد از يادها بيرون برد.‏
روحيه
يکي از اولين انتقاداتي که در اولين روزهاي درخشش از او ميشد، اين بودکه اين بازيکن ‏روحيه يک فوتباليست حرفهاي را ندارد. تندخويي و نداشتنکنترل روي اعصابش در زمين ‏مسابقه، شب نشينيهاي فراوان بيرون از زمينکه فرگوسن را نگران کرده بود اين روزها ‏از او سر نميزند.به گفته? فرگوسن «رونالدو از موفقيت لذت ميبرد و شايد تا ??‏سالگي هم دنبالش باشد.» سايت پاتوق?? : براي رسيدنبه اين موفقيت هم ابتدا بايد روحيه? پيروزي ‏خواهي داشت.‏رونالدو در يورو ???? بازيهاي چندان خوبي از خود به جاينگذاشت؛ اين بود که ‏بسياري از افراد شانس ستاره? پرتغال رابراي بردن توپ طلايي از بين رفته بدانند. او در ‏مسابقات تنها يکگل به ثمر رساند و تيم ملي پرتغال در يک چهارم نهاييخذف شد.‏ بازيهاي خوب فرناندو تورس و ايکر کاسياس در تيم ملياسپانيا نيز، شانس اين دو را ‏براي رسيدن به توپ طلايياروپا در سال ???? بيشتر از رونالدو کرده بود.
تکنيک
تکنيک را ميتوان با نگاه به بازي رونالدو تعريف کرد؛ نه فقط درحرکات پا به توپ و دريبل ‏زدن، بلکه در شوتهاي بيرونپا و نوک پا و ديگر تکنيک هايي که يک بازيکن کامل بهآنها ‏نياز دارد.‏ سبکي که کريس رونالدو بازي ميکند؛ يا فرگوسناز او ميخواهد، يک نوآوري در دنياي ‏مستطيل سبز به حساب ميآيد. او يکهافبک است ولي به واقع در تيم منچستر يونايتد ‏هيچ وظيفه ياپست خاصي براي او تعريف نشده. او به همان اندازه که وظيفه داردگل ‏بزند، بايد گل بسازد و همانقدر که بايد دريبل کند، بايدپاس بدهد.‏ حرکات او با توپ، پر است از ريزه کاريهايزيبا و با ظرافت؛ پا عوض کردنهاي او خين ‏نفوذ از کناره ها،پاسهاي چيپ ناگهاني پشت سر مدافعان،پاسهاي عمقي دقيق در ‏شرايط ي که با بدنش وانمود ميکند که قصدفرستادن توپ به سمتي ديگر دارد و ‏بسياري از حرکاتديگر که او را تبديل به بازيکني کرده که مهار او يعني مهار يکتيم. ‏ ميانگين مسافت در بازي هايي که رونالدو ?? دقيقه در زميناست به ?? کيلومتر ‏ميرسد. البته در بسياري از بازيها حتي تا ??کيلومتر هم ميدود.‏
اگر در بازي توپ به پايش بيفتد ميشود حدس زد که تيمشيک شانس گلزني بدست ‏خواهد آورد. سايت پاتوق ?? : امانميتوان پيش بيني کرد که ميخواهد خودش گل بزند يا اينکه قصددارد ‏گل بسازد. اما در نهايت بهترين راه را انتخاب ميکند.‏ شايددر رابطه با روبرتو کارلوس و شان رايت فيليپس و ديگربازيکنان پر سرعت، رونالدو ‏سرعت زيادي نداشته باشد؛ اما سرعتعمل او و قدرت تصميم گيري اش در يک آن باعث ‏شده که او بهترينانتخابها را در آن لحظه داشته باشد.‏او از قدرت پا به توپخوبي برخوبردار است.در کل او با زيکن حرفهاي ومحبوبي است.
موفقيت
به عقيده? تمام کارشناسان، رونالدو اصلي ترن بخش قهرماني منچستريونايتد در ليگ ‏قهرمانان ???? اروپا بود. او در اينمسابقات ? گل به ثمر رسانده و با حرکات غير قابل مهار ‏خودشبيشترين نقش را در پيروزيهاي تيمش داشته است. با اينکه در بازيفينال يک ‏گل به ثمر رساند اما با مهار کردن ضربه? پنالتيرونالدو توسط پيتر چک-دروازه بان تيم ‏چلسي- آن روزميتوانست بدترين روز او باشد. تا اينکه جان تري-مدافع و کاپيتانتيم ‏چلسي- پنالتي آخر را گل نکرد و دنيا دوباره بهروي کريس رونالدو خنديد. و منچستر ‏يونايتد بعد از ? سال بارديگر ليگ قهرمانان اروپا را فتح کرد.‏سايتپاتوق??: آمار گلزني رونالدو در فصل ???? – ???? نهتنها براي يک هافبک تهاجمي بلکه براي يک ‏تمام کننده? کلاسيک هم رويايبود. او با ?? گل زده آقاي گل آن فصل از ليگ برتر‏انگليس شد و کفش طلاي اروپا را مقتدرانه به چنگآورد؛ در حاليکه ?? بازي بيشتر براي ‏منچستر به ميدان نرفته بودو در نهايت با ?? گل در ?? بازي توپ طلاي مجله? فرانس‏فوتبال را برد. تا پس از ?-? فصل تلاش براي بردن يک عنوان معتبرفردي، به آرزويش ‏برسد.اين ستاره? پرتغالي با ??? امتياز و بافاصله? زياد به نفر دوم که ليونر مسي از ‏بارسلونا-(با ??? راي)بود،جايگاه اول را از آن خود کرد.‏ ‏ او سال گذشته(????) نيزشانس زيادي براي بدست آوردن اين عنوان داشت؛ اما کاکا ‏ستاره? برزيليتيم باشگاهي ميلان که با اين تيم به قهرماني اروپا رسيدهبود،توپ ‏طلاي سال ???? اروپا را آن خود کرد.

16|http://www.vistablog.ir/images/002.gif|1

16|http://www.vistablog.ir/images/002.gif|1

متولد 1356
مدرک: ديپلم علوم تجربي
شباهت بيش از حد او به فائقه آتشين (گوگوش) باعث شد تا قبلو بعد از اکران فيلم « شور عشق » به خواست خود سوژه اول مطبوعات باشد.بعد از مدتي جنجال مطبوعاتي و پس از توقيف فيلم « خاکستري » مدتياز او خبري نبود. تا اينکه پس از يکسال با بازي در فيلم «نگين » به سينما بازگشت.
او در سال 1383 سه فيلم بر پرده سينماهاي تهران داشت که هر سهفيلم با استقبال مخاطبان روبرو شدند: « کما »، « 13 گربه رويشيرواني » و « زهر عسل ».


مهناز افشار از بازي در نقش کوتاهي در فيلم « سالاد فصل » نشان داد کهتوانايي هايي هم در اجراي نقش هاي متفاوت دارد. او در فيلم « آتش بس »توانايي هايش را به رخ همگان کشيد.
مهناز افشار تا کنون همراه با محمدرضا گلزار در شش فيلم ظاهر شدهکه پنج تاي آن از پرفروش ترين فيلم هاي زمان اکران خودبودند و ديگري در مرحله توليد است: کما، 13 گربه رويشيرواني، زهر عسل، آتش بس، تله که فيلم « کلاغ پر » در مرحلهتدوين است.
مجموعه آثار:
- دوستان (علي شاه حاتمي، 1377)
- شيرهاي جوان (محسن محسني نسب، 1378)
- شور عشق (نادر مقدس، 1378)
- خاکستري (مهرداد ميرفلاح، 1379-80)
- نگين (اصغر هاشمي، 1380)
- دختري در قفس (قدرت الله صلح ميرزايي، 1381)
- 13 گربه روي شيرواني (علي اکبر عبدالعلي زاده، 1382)
- زهر عسل (ابراهيم شيباني، 1382)
- کما (آرش معيريان، 1382)
- سالاد فصل (فريدون جيراني، 1383)
- آکواريوم (ايرج قادري، 1383)
- کارگران مشغول کارند (ماني حقيقي، 1384)
- چه کسي امير را کشت؟ (مهدي کرم پور، 1384)
- آتش بس (تهمينه ميلاني-1385)
- محاکمه (ايرج قادري، 1385)
- تله (سيروس الوند، 1385)
- رئيس (مسعود کيميايي، 1385)
- تسويه حساب (تهمينه ميلاني، 1386)
- کلاغ پر (شهرام شاه حسيني، 1386)
مجموعه تلويزيوني:
- گمشده (1376)

16|http://www.vistablog.ir/images/002.gif|1